عطر انتظار

 

گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.

اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.

صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!

اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

تقدیم به همه منتظران سرورمون...

خدایا منو ببخش...

منو ببخش خدایا که نتونستم خودمو آماده کنم .

 منو ببخش خدایا که آبروی هر چی بنده و شیعه زادست رو بردم . 

منو ببخش خدایا که حتی یه نشونه از اون بنده ای که بهت قولشو تو اون شبای قدر  دادم ندارم و باز منم و یه کوله بار گناه .

منو ببخش خدایا نه بخاطر گناهام بلکه بخاطر اون قولایی که ماه رمضونای سالای پیش  می دادم و دریغ از انجام دادن حتی یکی از اونا .

منو ببخش خدایا به خاطر همه ی بد قولیام .

منو ببخش خدایا بخاطر همه ی دل شکستینام ، بخاطر همه ی دل آزرده کردن آقام و مولام .

منو ببخش بخاطر همه اون چیزی که قول دادم و نشدم . 

منو ببخش بخاطر اون چیزی که میتونستم بشم و افسوس که نشدم .

منو ببخش خدایا به خاطر اون گناهایی که آبرویی که تو روضه آقا میگرفتم و مثل یه باد خزون که به درخت سبز و نو رسته ی آبروم میخوره ، همه ی برگاشو میریزه.

خدایا منو ببخش به خاطر اینکه یکی یکی دارن میرن و انگار نه انگار که آقا بیاد 

خدایا منو ببخش به خاطر اینکه داره ماه رمضونت میاد و من گنهکار و روسیاه و حقیر با این همه سنگینی اعمال 

خدایا چجوری بیام درگاهت و باهات درد و دل کنم خدایا

خدایا میبخشی منو 


از دوشنبه تا جمعه ...

نمی دانم چرا موعود جمعه
نامه ی اعمال امت را
دوشنبه ها و جمعه ها مرور می کند
همین قدر می دانم که دوشنبه
خانه ی مادرش را به آتش کشیده اند
و جمعه 
خیمه گاه جدش را...

روزی تو خواهی آمد ...

خیره به راه میمانم و از تو مینویسم .

 از تو که در راهی و خواهی آمد از تو که مسافر آَشنای تمام جاده های غریبی .  از تو که انعکاس چشمهای خیره ای و از تو که التیام بخش تمام  قلبهای شکسته ای . آری شاید باورت نشود . 

اما بدان که امید آمدنت  دست نوازشی است برتن خسته ساحل وامید پابوست مستی گلهای نرگس و باز بدان که وسعت مهربانیت مرهمی است بر قلبهای خسته. تو میایی که پایان انتطار بی پایانت باشی . 

میآیی که مسافر تمام جا ده های بی مسافر باشیو باز میایی که قرار دلهای بی قرارت باشی . آری کاش میشد که وقت آمدنت آسمان نگاهت باشم . 

و ای کاش میشد که وسعت چشمهاهی منتظرم جاده ای برای قدم های تو باشد.با وجود همه ی سختی هایش منتظرت میمانم. منتظرت میمانم،مانند ابری که از انتظارت میگرید و مانند امواج دریایی  که از بی قراریشان خود را به تن خسته  سنگهای ساحل میکوبند. راستی  از کدام غریبهمیتوان پرسید که با غریبیت آشنا نباشد و از کدام رود میتوان پرسید  که از اننتظارت نخشکیده باشد.با این حال بدان که همه تو را میخوانند .  بدان که تو را میخوانند ، تا بیایی  و امیدی بر ناامیدی ها باشی و جوابی بر بی جوابی ها و در مانی بر همه درد های  بی درمان . بگذار برایت از آن روز بگویم .  

از آن روزی که دیگر پرنده ای بی بال نخواهد بود . از آن روز ی که  دیگر هیچ عاشقی  سر به زانو نخواهد نشست و از آن روزی که هیچ دریایی  خروشان نخواهد بود. انتظارت شیرین است وقتی که جنسش از جنس آمدن باشد و آمدنت شیرینتر  وقتی که از جنس عشق باشد . باشد که آن روز تمام گلدسته های عشق را نثار وجود سبزت کنم، و تمام چشمهای منتظر را جاده ای برای قدمهایت .  به امید آمدنت خیره به راه میمانم .  خیره به راه میمانم ، تا چون خورشیدی ، طلوع چشمهایم باشی و حقیقتی باشی که همه ی حقیقتها در حقیقت تو باشند و همه ی آمدن ها در انتظار آمدن تو. 

به امید آن روز که خواهی آمد.


شعری که رهبرانقلاب و ملت بحرین را گریاند+صوت


شعر زیر که شامل شکایت مظلومیت مردم بحرین به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است مورد توجه بسیاری از مردم بحرین قرار گرفته است.
به گزارش مشرق، متن و صوت مداحی عربی مطیعی که از شبکه المنار هم پخش شده بود مورد استقبال بسیاری از مردم این کشور قرار گرفت که به شرح زیر است.


يا من بَدَا في کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبيها
ای آنکه در يکايک دنده‌هاي سینه‌، شکستگی‌اش نمایان شد
حَتّی غَدَا في کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبيها
تا جايی که در هر دلی آرامگاهی برای او هست
أُمّاهُ لَو تَبکينَ قتلَ السِّبطِ في جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشته‌شدن حسینت در کنار فرات می‌گریی
نوحِي علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

يا قُرَّةَ عينِ الاوصياءِ
ای نور چشم تمام اوصیاء
أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است
صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود می‌فرستد
فاطمة! يا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لَکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند
أدعو و دمعُ العين ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واويلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود
يا بنتَ من يَجري بکفَّيهِ النَّدَی آه ٍواويلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دست‌های اوست
سالَت دماء ُالشّيعةِ مِن قلبِ بحرينِ الحزينِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود
و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ يا أُمَّ الحسين
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند
زهراءُ دَومًا قَلبي يُنادي
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !
يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان
ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست
فاطمة! يا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکي لکِ عينُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می گریند
شاعر: مرتضی حیدری آل‌کثیر
سلامُ اللهِ علی جميعِ المُجاهدينَ في سبيلِ الحقِّ، السَّلامُ علی الرِّجالِ و النِّساءِ و الأطفال، المظلومینَ في بحرين، السَّلام علی الأُمّةِ الإسلاميةِ الواعيةِ، لاسيّما إخوتَنا في تونُسَ و مصرَ و ليبيا و اليمن، تحيةً طيبةً مِن الطُّلّابِ الإيرانيّينَ، أبناءِ الثورةِ الإسلاميةِ في إيران
درود خدا بر همه مجاهدان راه حق، سلام بر مردان و زنان و کودکان مظلوم بحرین، سلام بر امت بیدار شده اسلامی، به ویژه برادرانمان در تونس و مصر و لیبی و یمن، سلامی گرم از طرف دانشجویان ایرانی، فرزندان انقلاب اسلامی ایران
مشرق به نقل از خامنه ای دات آی ار

سخنی با مهدی فاطمه(عج)

تمنای نیاز

بخوان به نام نامی پروردگار ، هم او که خوان نعمت بی دریغش بر صفحه گیتی گسترده و سجاده عفاف فراسوی قبله اش پهن است ، و یادآر او را و عاجزانه فریاد زن

ای محبوب من ! زمان ها را به دست تقدیر بسپار و ثانیه ها را به زمان ظهور نزدیک فرما ، قلبمان حلاوت پیوند با نور را می طلبد ، گوشهایمان را به ندای آسمانی حضور آشنا ساز .

ما در دنیایی مسکن داریم که چنگال های حریص نیرنگ روح را محصور خویش ساخته و وسوسه شیطان آرامش واهی را به ارمغان می آورد زمانه ای است که ذهن را در حراج دنیا به بهانه ی اندکی می فروشند و بال های پروانه را به بهانه ی گرمای شمع می سوزانند دنیای ما پر از جنب و جوش است ولی ما شوق معنویت را خواستاریم ، قوه تشخیص راه انتظار را بر ما الهام فرما تا سجودی سرا پا نور را در هاله ای از حضور حصول کنیم و در رکوعی عابدانه سلوک مع الخلق الی الحق را نصیبمان کن تا اصل محکم توجه را در دگر بار یادآوریم . من می دانم که می دانی و باز دل می داند که غربت حضرت حجت قصد نیت ، همان گونه که هجران یوسف بر یعقوب افسانه نبود . زمان غیبت ، دوره تهجد شبانه و گریه های مظلومانه ی منتظران است ، زمان هم نوایی دل با ترنم دل شکستگان است ، لحظه ای به تماشا نشستن غروب خورشید آدینه است که به انتظار مهدی (عج ) ثانیه ها را به شمارش گذارده .

محبت به حجت زیباست و با ارزش ، خدای تعالی در شب معراج خطاب به حبیب خویش فرمود : " ای محمد! مهدی را دوست بدار ، به درستی که من دوستدار او هستم و دوست می دارم هر کس او  را دوست بدارد "0

باید محبت ورزید ، عشق به او را دوست داشت ف فلب را با یادش عجین ساخت و همچون محبی که غم هجران در دل دارد گریه سرداد و وادی با اشک دیده غصه ی هجران سرود و دست دعا به ظهور گشود ، اگر حجت ، حجاب بر رخسار نگاه کشید و از دیدگان پنهان است ، دل در تشویش یار باید به محبت چنگ زند ، عنایت حق را در گرمای خورشید جستجو کند .

و حال ای همسفر کوچه ها بی قراری ، سکوت کن ، ترنم عشق را به گوش جان می شنوی ؟

آسمان می غرد ف زمین می تپد ، باد می وزد ، این کدامین انتظار است که قرار از خاکیان و افلاکیان ربوده ، فروغ ماه به یمن وجود کدام ستاره است ، گرمای خورشید به پاس حضور کدام منبع نور است که به زمین عطا می شود ، در دریای پر تلاطم ، کدام سفینه نجات است که نفس های بشر را به هستی هدیه می دهد ، به پاکی وجود کیست که صدای بال ملکوت می آید و عامیان جبهه بر خاک عرش می سایند ، امید در قلب موج می زند و ماهیان عطشان حقیقت ، راه اقیانوس یافته اند . به گزاف نیست که پیرو این حقایق نام مقدس امام عصر بر لب جاری سازیم و فریاد شادی بر آوریم و نجوا کنیم " سلام علی آل یاسین اسلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته اسلام علیک یا باب الله و دیان دینه " و سلام بر تو که نگاه منتظر دوست را می ستایی ای پیمان محکم خدا و رحمت واسعه حق

 

دعا و اشک و دل بی قرار کافی نیست

خودت دعا کن ای نازنین که برگردی

دعای این همه شب زنده دار کافی نیست

وخدایی که در این نزدیکی است...

 

عاشقانه ها

خدا: بنده‌ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا! خسته‌ام! نمي توانم.
خدا: بنده‌ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان.
بنده: خدايا! سه رکعت زياد است.
خدا: بنده‌ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! امروز خيلي خسته‌ام! آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله.
بنده: خدايا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي‌پرد!
خدا: بنده‌ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است! نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم.
خدا: بنده‌ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم.
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد!

خدا: ملائکه‌ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته‌ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم، اما باز خوابيد!
خدا: ملائکه‌ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي‌شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده‌ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي‌شود خورشيد از مشرق سر بر مي‌آورد.
ملائکه: خداوندا نمي‌خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد... شايد توبه کرد...

"بنده‌ی من تو به هنگامی که به نماز می‌ایستی من آنچنان گوش فرا می‌دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری."