ای بچه شیعه میراثت را به غارت نبرند/ میراثت به همین راحتی بدست تو نرسیده


به حضرت امام صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کرده اى؟

فرمودند : چهار اصل

۱-دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
۲- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
۳- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
۴- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم(۱)

البته این اولین و آخرین باری نیست که طرفداران افراطی زرتشت و کوروش این کار را می کنند.
بارها من خود شاهد این بوده ام که روایات ائمه ما و جملات نهج البلاغه را به نام آنها ترویج می کنند.

امام باقر(ع) فرمود: شرق عالم و غرب عالم بروید قسم به یکتایی خداوند هیچ علم صحیحی نیست. مگر این که از ما اهل بیت صادر شده است.(۲)

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) لِسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ وَ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَوَ اللَّهِ لَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .

قِیلَ لِلصَّادِقِ (ع) عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ


. منبع:تیم جهاد مجازی

وقتی خودمان فقیر داریم، چرا به فلسطین کمک کنیم؟ ( پاسخ دکترعباسی + صوت )

اين كليپ كوتاه حاوي اطلاعاتي است كه كمتر گفته مي شود...!

توصيه ميكنم حتما بشنويد.


لينك دانلود 

منبع : 

www.598.ir

نظر مقام معظم رهبری درباره فیس بوک

تبیان: با توجه به اینکه وب‌سایت "فیس بوک" در ایران فیلتر شده است، آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟
متن استفتاء و پاسخ مقام معظم رهبری درباره "فیس ‌بوک" در ذیل آمده است.

متن سؤال:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

آیت‌الله خامنه‌ای

با سلام و احترام

با توجه به اینکه وب‌سایت فیس بوک در ایران فیلتر شده است، آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟با تشکر

باسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

به‌طور کلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست والا مانعى ندارد.

موفق و مؤید باشید.

توضیح: حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است؛ تشخیص اینکه آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می باشد یا خیر به عهده مکلفین گذاشته شده است.

نکته‌ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه‌های مجازی بر پایه جمع‌آوری اطلاعات می‌باشد و هر‌چه استفاده‌کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه‌های اطلاعاتی فراهم می‌کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود.

به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده ی خود شماست.

چادر فقط سیاه؟؟؟

 

روانشناسى رنگ چادر مشکى

                                                                                      حدود پوشش زن در مقابل مرد

در روانشناسى رنگ‏ها مى‏خوانیم که «سیاه نمایان‏گر مرز مطلق است»[۱]؛ لذا آن کسى که سیاه مى‏پوشد، مى‏خواهد نشان دهد که مرزى را ایجاد کرده است. اما این که این مرز براى چیست، در موقعیت‏هاى مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا مى‏پوشند، براى آنکه نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگى آنها را از هم جدا کرده است و یا نشان دهند که در حریم خانه و خانواده آنها حادثه‏اى رخ داده است که انجام برخى از کارهاى معمولى که سایر خانواده‏ها انجام مى‏دهند براى آنان میسر نیست.

اما گاهى هم سیاه مى‏پوشند نه براى عزا و ماتم، بلکه براى مشخص کردن مرزها و حریم‏هاى اجتماعى، و حجاب یک خانم مسلمان یا چادر سیاه از این دسته است.

وقتى که خانمى چادر مشکى به سر مى‏کند و با وقار و متانت تمام، قدم به عرصه اجتماع مى‏گذارد، با این نحوه پوشش مى‏خواهد نشان دهد که هر کسى حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصى وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است. نه جاى هرزگى، آلودگى و هوس‏بازى. در واقع او با حجاب مشکى و چادر سیاه بین خود و مردان نامحرم مرزى عاقلانه ایجاد مى‏کند، او با این سیاهى ظاهرى اما ریشه‏دار در درون خود، مى‏خواهد نگاه تیز و برنده هرزگى را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکى و نجابت او نامحرمى وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکى به منزله حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان مى‏دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیده احترام و ادب نگریست.

از نظر روانى نیز وقتى انسان پارچه سیاهى را مى‏بیند، دیگر چندان رغبتى به نگاه کردن پیدا نمى‏کند و خود به خود نظر را بر مى‏گرداند. نگاه به رنگ‏هاى روشن، چشم را باز و رغبت مشاهده و تمرکز بر دیدن را چند برابر مى‏کند. به عبارت دیگر از دیدگاه روان‏شناسى رنگ‏ها با نگاه به رنگ‏هاى تیره به ویژه رنگ سیاه که بى‏رنگى مطلق است تقریباً تمام رغبت‏ها را از بین مى‏برد. بنابراین باید به روان‏شناسى و جامع نگرى زن ایرانى آفرین گفت که براى حفظ حرمت، عفت و پاکدامنى خود و همچنین پاسدارى از مرزهاى زندگى فردى و اجتماعى خویش و براى سالم سازى محیط اجتماعى خود، بهترین حجاب یعنى چادر و مناسب‏ترین رنگ یعنى مشکى را انتخاب کرده است.

زنان و دختران نجیب ایرانى براى حفظ حرمت و احترام خود و براى سالم سازى محیط اجتماعى خویش و براى دور نگه داشتن خود و جامعه از آلودگى‏ها، وقتى که از خانه بیرون مى‏آیند چادر مشکى بر سر مى‏کنند و پس از انجام کارهاى روزمره و ضرورى خود با قلبى آرام و فکرى آزاد و سالم وقتى که به خانه بر مى‏گردند چادر مشکى را از سر بر مى‏دارند و در محدوده خانه با پوشیدن بهترین لباس‏ها و با جذاب‏ترین رنگ‏ها، طراوت، زیبایى، گرمى و شادابى خود را براى همسر و همدم و مونس خویش به نمایش مى‏گذارد و به محیط خانه صمیمیت، صفا و آرامش مى‏بخشند و به شریک زندگى خود با کمال سرافرازى و صداقت اعلام مى‏دارند که امانت وجودم را در صیانت صدف محکم چادر مشکى بدون دستبرد نگاه‏هاى آلوده به خانه برگردانده‏ام.

علم روان‏شناسى مى‏گوید: «سیاه به معنى «نه» بوده و نقطه مقابل، «بله» یعنى سفید است.» با این نگاه باید گفت: آن کس که در مقابل نامحرم سیاه مى‏پوشد در واقع مى‏خواهد به او «نه» بگوید. و آن کس که رنگ سفید، رنگارنگ و جذاب مى‏پوشد راه نگاه‏ها را به سوى خود باز مى‏گذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه‏هاى هرزه و آلوده قرار مى‏دهد و وسیله آلودگى انحراف و جامعه را فراهم مى‏کند.

ماکس لوشر متخصص در روان‏شناسى رنگ‏ها معتقد است:

«سفید به صفحه خالى مى‏ماند که داستان را باید روى آن نوشت، ولى سیاه نقطه پایانى است که در فراسوى آن هیچ چیز وجود ندارد.» بنابراین زنى که در برابر نامحرم و در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ مى‏پوشد، از ایمنى کمترى برخوردار است ولى زنى که چادر سیاه مى‏پوشد، حداکثر ایمنى را براى خود ایجاد کرده است و نشان مى‏دهد که اینجا نقطه پایان نگاه‏هاى نامحرمان است و در فراسوى این پوشش جایى براى نفوذ نگاه‏ها و نیت‏هاى ناپاک نیست.

در جاى دیگرى در بحث روان‏شناسى رنگ‏ها مى‏خوانیم که: «سیاه نشان‏گر ترک علاقه یا انصراف نهایى بوده و از تاثیرى قوى بر هر رنگى که در همان گروه (در کنار آن) قرار گرفته باشد، برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تأکید و اهمیت قرار مى‏دهد.»

از این رو کسى که چادر مشکى مى‏پوشد، مى‏خواهد با رنگ سیاه چادر دائماً جلوه و نماى خود را نفى کند و خود را از نگاه‏هاى دیگران دور نگه دارد. رنگ مشکى چادر او نشان‏گر ترک علاقه یا انصراف نهایى است. یعنى چادر مشکى به نگاه‏هاى نامحرم مى‏گوید: هیچ جایگاهى براى نگاه شما در من وجود ندارد و من کاملاً از شما روى گردانم و به دیگران مى‏گوید که نگاه شما به سوى من جز ضرر براى خودتان و من نتیجه دیگرى ندارد.

وقتى رنگ مشکى در کنار رنگ دیگرى قرار مى‏گیرد، تأثیر آن رنگ را تقویت کرده، خصلت آن رنگ را مورد تأکید و اهمیت قرار مى‏دهد. به عنوان مثال اگر لباس سیاهى در کنار یک پنجره رنگین آویزان باشد، هر بیننده‏اى که به آن سو بنگرد نگاه او به طرف پنجره جلب خواهد شد و به لباس توجهى نخواهد کرد. این امر به خاطر آن است که رنگ سیاه لباس، خاصیت خود را نفى کرده و در عوض خاصیت رنگ پنجره را تقویت نموده است.

به همین علت وقتى خانمى چادر مشکى به سر مى‏کند و در خیابان راه مى‏رود، ناظرى که از دور به او و اشیاى فراوان رنگى اطراف مثل اتومبیل‏ها، مغازه‏ها و غیره نگاه مى‏کند، بى‏اختیار اشیا و پوشش رنگى نظر او را به خود جلب کرده و در بسیارى اوقات شخص بیننده اصلاً به آن رنگ مشکى توجهى نکرده و رد مى‏شود. آرى! بانوانى که مى‏خواهند به بهترین شکل عفت و پاکدامنى خود را حفظ کنند و تیرهاى زهرآلود نگاه غیر خودى را دفع کنند، حجاب برتر یعنى چادر را مى‏گزینند. بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع و به طور کلى در برابر نامحرمان، چادر مشکى است که علم روان‏شناسى نیز آن را تأیید مى‏کند.


مرگ پیامبر اکرم؛ رحلت یا شهادت؟!

مرگ پیامبر اکرم؛ رحلت یا شهادت!؟

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض كرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند

قال الصادق علیه السلامو ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)

اثبات در ادامه مطلب.... 

ادامه نوشته

فساد كنید تا آقا بیاید!

فساد كنید تا آقا بیاید!

فساد كنید تا آقا بیاید!
در روایات ذكر شده است كه هنگام ظهور امام زمان،‌جنگ و خونریزی و فساد فراوان روی می‌دهد، و از طرفی گفته می‌شود كه باید زمینه را برای ظهور ایشان فراهم كرد با اعمال نیك، و من از زبان یكی از کارشناسان شنیدم كه می‌گفتند فساد كنید تا آقا بیاید، حال نمی‌دانم كدام یك درست است؟
پاسخ به شبهه در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

خظاب دوم به  "کمیسر--فدایی عمر فاروق"

قبل از اینکه بخواهم راجع به اتفاقات رخ داده طی این هفته حرفی بزنم باید یک عذر خواهی از مخاطبان بابت تاخیر بکنم و از اینکه که نتونستم زودتر از این--بعلت ترافیک امتحانات--- بنویسم سراپا شرمسارم؛
 

آقای  به اصطلاح "فدایی عمر " یا همون " کمیسر " خیلی ممنون از اینکه اومدید و نظر گذاشتید.

شمایی که فکر میکنید با دامن زدن به اختلاف های عقیده ای پوچ و واهی  می توانید به اسلام کمک کنید؛ خیر و الله خیر با الله خیر که رهتان ترکستان است.اینکه بروید و سوالاتی که فریب به ۱۰۰۰ سال پیش به تک تک انها جواب داده شده را باز واکاوی کنید . می خواهید به کجا  برسید ؟ جایی جز تباهی در وهله خودتان و بعدا اتحاد مسلمین؟ مقصدی به غیر از اینکه دشمن قسم خورده مان آرزوی رسیدن ما به آنجا را دارد ؟ شما اگر می خواهید به اسلام و مکتب خود خدمت کنید بروید ببینید سران و رهبرانتان چه تذبیری انذیشیده اند؟ من زیاد با رهبرانتان ---در افغانستان و تاجیکستان --- اشنا نیستم  ولی برای نمونه شهید ماموستا شیخ الاسلام که سال گذشته در یک عملیات تروریستی شهید شد و محبوب تمام سنی مکتبان و شیعه مذهبان بود فردی که از شهاذتش رهبر عزیزمان هم داغدار شد چگونه رفتار می کرد ؟ آیا با بیان مسائل بی هدفی مثل شما ؟

اطاله کلام نکنم و از شما ایرانی زبان و مسلمان می خواهم قدری بیاندیشید و سنجیده تر عمل کنید. تا با اعمالتان دشمن را خشنود نسازید. 

 حال سوالات شما :

در درجه اول به جای اینکه هی از این شاخه به اون شاخه بپرید و مدام یک سری اطلاعات کاملا بی پایه و اساس و تحریفات فاحش استفاده کنید---در نظراتتان--- بهتر نبود بر سر همون بحث قبلی  و شبهات و یا هر چیز که نام می نهیدش پرداخته و به یک نقطه نظر واحد میرسیدیم؟

دوم : شما را نمی دانم ولی من هیچ مطلب و یا متنی را بدون داشتن یک منبع موثق و مطمئن نمی توانم بیان کنم حال آنکه شما فقط فقط تراوشات ذهنی خود را که از یک سری کج اندیشی نشات می گرفته را بکار برده اید.---برای نمونه ابن ابی الحدید را شیعه فرض کرده اید فقط به این دلیل که نام کتابش شرحی بر نهج البلاغه است؟ پس این طور اگر باشد جرج جرداق مسیحی هم باید شیعه باشد؟

سوم : شاید این بار آخرین باری باشد که به طور همگانی به پاسخگویی سوالاتتان می پردازم  و  از این پس اگر سوالی داشتید از طریق ایمیل برایتان پاسخ خواهم گفت.


اما در پایان گفتنش بیهوده نخواهد بوذ که بگویم این مسایل مطرح شده چندان اهمیت ندارد که ارزش از بین رفتن اتحادی که با خون به دست آورده ایم را داشته باشد.همان طور که به برادرم   "کمیسر---فدایی عمر --" گفتم اگر کسی مایل بود این بحث را ادامه داشته باشد میتوانم از طریق میل بحث های طرح شده را ارسال نمایم.

با تشکر م.ق

 

 

مناظره امام باقر علیه السلام با حروری


مخالفین امیرالمؤمنین علی علیه السلام چندین گروهند که یکی از آنها خوارج نام دارند. خوارج، خود به دسته‌های مختلفی تقسیم شده‌اند که عدّه ای از آنها به « حروریه» معروفند: یعنی کسانی که در منطقه حروراء در نزدیکی کوفه جمع شدند و تشکیل گروه دادند. 
امام باقرعلیه السلام با یکی از افراد این گروه در حضور تعدادی از فقهای آنها مناظره‌ای داشته است که قسمت‌هایی از آن در زیر آمده است: 
حروری به امام باقر علیه السلام عرض کرد:« ابوبکر به دلیل چهار خصوصیت، سزاوار امامت و خلافت است.» 
امام فرمود:« چه خصوصیاتی؟» 
حروری گفت:« اول این که او اولین صدّیق است و وقتی می‌گویند «ابوبکر»، ما نمی‌دانیم مقصود، کدام ابوبکر است تا وقتی گفته شود ابوبکر صدیق. دوم این که او در غار ثور همنشین و همدم رسول خدا بوده است.( شبی که پیامبر از مکه به طرف مدینه هجرت فرمود، ابوبکر را همراه خود برد. آنها در راه به غاری پناه بردند تا از شرّ کفّار در امان باشند.) سوم این که در روزی که بیماری رسول خدا شدت یافته بود، در مسجد به جای ایشان به نماز ایستاد. چهارم این که او در قبرش در کنار رسول خدا آرمیده است.» 
حضرت باقرعلیه السلام فرمود:« وای بر تو! این خصوصیات که به گمان تو برای ابوبکر فضیلت به شمار می‌آید، همه نقص و عیب است. اولا این که گفتی ابوبکر صدّیق است، بگو چه کسی این اسم را بر او نهاده است؟» 
حروری گفت:« خدا و رسولش.» 
امام فرمود:« از فقها بپرس آیا ابوبکر اوّلین مؤمن به رسول خدا بوده است؟» 
فقها همه گفتند:« نه، به خدا قسم. علی بن ابیطالب اوّلین ایمان‌آورنده به رسول خداست.» 
امام باقرعلیه السلام فرمود:« ای حروری! اگر ابوبکر به علّت تصدیق رسول خدا، صدیق نام‌گذاری شده، بنا به اعتراف جماعت مسلمین، قبل از او، امیرالمؤمنین سزاوار این نام بوده است.» 
حروری سکوت کرد. 
حروری گفت:« اگر این طور است که می‌گویید، علی بن ابیطالب هیچ‌گاه و در هیچ‌زمانی شرک نورزید، پس اسم صدّیق برای او سزاوارتر است.» 
جماعت فقها گفتند:«بله، همین‌طور است. او هرگز مشرک نبوده و اسم صدّیق زیبنده اوست.» 
سپس امام باقر علیه السلام فرمود:«اما اینکه گفتی ابوبکر همنشین رسول خدا در غار بوده است. این هم برای ابوبکر فضلیت نیست؛ به چند علت: اول آنکه در قرآن، مدحی برای ابوبکر بیان نشده، جز روایت همراهی‌اش با رسول خدا، که این همراهی و همصحبتی حتی می‌تواند با انسانی کافر باشد؛ چنانچه خداوند می‌فرماید:« قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالذی خلقک» _سوره کهف، آیه 37_ (شخصی که همراه او بود و با او صحبت می‌کرد، گفت آیا به خدایی که تو را آفریده کافر شده‌ای؟) پس « همراه رسول خدا بودن» به تنهایی فضیلت ندارد؛ زیرا ابوبکر نه ظلمی را دفع کرد، نه با دشمن پیامبر جنگید. 
دوم آنکه خداوند می‌فرماید:« لاتحزن ان الله معنا» _سوره توبه، آیه 40_ (رسول خدا به ابوبکر فرمود: محزون مباش! خدا با ماست.) این آیه هم دلالت دارد بر عدم اطمینان و اضطراب درونی و ترس ابوبکر. زیرا بر آنچه خداوند راجع به حفاظت و امنیت از رسول خدا وعده داده بود، اطمینان نداشت و با اینکه جان پیغمبر در خطر بود، ابوبکر حاضر به مساوات با او نشد. به همین دلیل پیامبر فرمود:« این‌قدر محزون مباش!» اکنون من سؤال می‌کنم: آیا حزن ابوبکر مورد رضای خداوند بود یا خشم خداوند؟ اگر بگویی رضای خداوند، پاسخت این است که: چنین نیست؛ زیرا رسول خدا هرگز آنچه را که مورد رضای خداست نهی نمی‌فرماید؛ و اگر بگویی که مورد خشم خداوند بود، پس این برای او چه فضیلتی است؟ سوّم آنکه همین کلام رسول خدا که فرمود:« محزون نباش، خدا با ماست.» به این معناست که ایشان دریافته بود که ابوبکر به همراهی خداوند و کمک او اعتقاد حقیقی ندارد و این هم برای ابوبکر فضیلت نیست و اگر این را قبول نکنی، باید بدانی که « خدا با ماست» یک قاعده همیشگی است. خداوند همیشه با همه مخلوقاتش همراه است؛ چرا که در سوره مجادله، آیه 7 می‌فرماید:« مایکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لاخمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الّا هو معهم این ما کانوا» (هیچگاه سه نفر با هم سخن پنهانی نمی‌گویند، مگر اینکه خداوند چهارمی آنهاست و نه پنج نفری که خداوند ششمین آنهاست و نه کمتر و نه بیشتر، مگر اینکه خداوند با آنهاست، هر جا که باشند.) پس خداوند همیشه با ماست و این فضیلتی برای ابوبکر نیست. 
چهارم آنکه این قسمت از آیه که می‌فرماید:« فانزل الله سکینته علیه وایده بجنود لم تروها » (سوره توبه آیه40) خداوند اطمینان خود را بر او نازل کرد و به لشکریان نادیدنی تأییدش فرمود.) این قسمت درباره چه کسی نازل شده است؟ 
حروری گفت: « درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.» 
امام فرمود:« آیا ابوبکر هم در این نزول آرامش و اطمینان با پیغمبر اکرم شریک بود؟» 
حروری گفت:«بله.» 
امام فرمود:« دروغ گفتی؛ زیرا اگر چنین بود خداوند می‌فرمود «علیهما» یعنی آن سکینه و آرامش خاطر بر هر دوی آنها نازل شد؛ و اگر ابوبکر در این آرامش قلبی شرکت داشت، خداوند او را هم شریک می‌کرد؛ کما اینکه وقتی در جنگ حنین خداوند اطمینان و آرامش خود را فرستاد، فرمود: « ثم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» _سوره توبه،آیه 25 و 26_ (پس خداوند آرامش خود را بر رسولش و به مؤمنین نازل فرمود.) و این دسته از مؤمنین که مشمول این آیه شدند، کسانی بودند که فرار نکردند و آنان تنها 9 نفر بودند. علی علیه السلام، ابودجانه ، ایمن و شش نفر دیگر از بنی هاشم . پس، از این آیه هم معلوم می‌شود ابوبکر جزو گروهی که خدا آرامش خود را بر آنان نازل کرده نبوده ، بلکه جزء فراریان بوده است.» 
حروری که جواب‌های دندانشکن امام باقر علیه السلام، او را شکست داده بود، گفت: « ای جماعت! برخیزید که این سخن، محمد بن علی را از ایمان خارج کرد. این سخن کفر است!» 
امام باقر علیه السلام فرمود: « اینها گفته های من نیست، بلکه کلام خداست». 
جماعت همراه حروری گفتند:« ای حروری! در بحث شکست خوردی و جواب نداری.» 
امام باقر علیه السلام فرمود:« اما اینکه گفتی ابوبکر با مردم نماز خواند، پاسخت را بشنو! ابوبکر، آن روز مأمور بود تحت فرمان و پرچم اسامة بن زید باشد و همه راویان، متّفق القول هستند که ابوبکر با اسامه چندین فرسخ از مدینه بیرون رفته بود. پس چگونه ممکن است رسول خدا به او امر کرده باشد با مردم نماز بخواند؟ رسول خدا نه تنها امر نکرده بود که لشکریان اسامه برگردند، بلکه چندین بار فرموده بود:« لشکر اسامه را تقویت کنید! خدا لعنت کند کسی را که از او سرپیچی کند.» ( یعنی افرادی که رسول خدا فرموده بود تا با اسامه باشند، اگر به مدینه بازمی گشتند، مورد لعن و نفرین حضرت قرار می‌گرفتند.) و تازه خود شما می‌گویید وقتی ابوبکر به نماز ایستاد و تکبیر گفت، رسول خدا که خانه‌اش چسبیده به مسجد بود، صدای او را شنید و شتابان در حالی که بر علی علیه السلام و فضل بن عباس تکیه کرده بود و پاهای مبارکش روی زمین کشیده می‌شد، به مسجد وارد شد و ابوبکر هنوز به رکوع نرفته بود که رسول خدا جلو آمد و ابوبکر را از محراب کنار زد و خودش نماز را از ابتدا شروع فرمود. همه‌ی اینها دلیل بر این است که نماز ابوبکر بدون امر رسول خدا بوده است و روایات صحیحی موجود است مبنی بر اینکه هرگاه بلال اذان می‌گفت و پیامبر نمی‌توانست برای نماز حاضر شود، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به نماز امر می‌فرمود.» 
حروری در اینجا نیز سکوت کرد. 
امام باقر علیه السلام فرمود:« اما خصلت چهارم که گفتی « او در کنار رسول الله دفن شده است»، بگو ببنیم قبر رسول الله کجاست؟» 
حروری گفت:« در خانه‌اش.» 
امام باقر علیه السلام فرمود:« مگر خداوند نفرموده: یاایها الذین امنوالله لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم _سوره احزاب، آیه 53_ (ای مؤمنین! به خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه داده شود.) آیا رسول خدا به ابوبکر اجازه چنین کاری را داده بود؟» 
حروری گفت:« بله.» 
امام باقر علیه السلام فرمود:« دروغ گفتی! چون رسول خدا تمام درهای خانه را که به مسجد باز می‌شد، بسته بود و به امر خدا، تنها در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام را باز گذاشته بود. حتی در خانه عمر را هم بست. عمر به رسول خدا عرض کرد:« روزنه‌ای برای من قرار بده تا تو را ببینم.» 
پیامبر فرمود:« نه، به اندازه باریکی سر ناخن هم روزنه‌ای باز نمی‌کنم.» 
پس رسول خدا ابوبکر و عمر را از خانه‌ی خدا و مسجد بیرون کرده و درهای آنها را بسته بود. چه دلیلی دارید که به آنها اجازه ورود به خانه‌اش را داده باشد؟!»
حروری گفت: « محل قبر ابوبکر و عمر، سهم الارث دختران آنها عایشه و حفصه است. » 
امام باقر علیه السلام فرمود:« چون رسول خدا در زمان رحلت، 9 همسر داشت، پس به تمام همسران، روی هم، یک هشتم از خانه می‌رسید. بنابراین به آن دو زن - عایشه و حفصه- دو قسمت از نه قسمت سهم زنان می رسید و این می شود دو قسمت از هفتاد و دو قسمت، که اگر درست حساب شود، شاید سهم هر یک از این دو، یکی دو وجب بیشتر نبوده نباشد. پس ابوبکر و عمر در سهم دخترانشان دفن نشده‌اند بلکه در زمین غصبی‌اند. به علاوه، خود شما از ابوبکر نقل می‌کنید که رسول خدا فرمود:« ما انبیا ارثی نمی‌گذاریم؛ هر چه از ما بماند، متعلّق به همه مسلمین است.» پس ارثی هم در کار نبوده است.» 
در اینجا شخص حروری دیگر کلامی نتوانست بگوید و ساکت ماند. 

منابع: 

بحار الانوار، ج 27، ص 321، ح 4. 

مراجعه شود به: 

مناظرات امام باقر علیه السلام 

منبع : daneshnameh.roshd.ir

چرا حضرت علی (ع) نام سه تن از فرزندان خود را ابوبکر، عمر و عثمان گذاشت؟

چرا حضرت علی (ع) نام سه تن از فرزندان خود را ابوبکر، عمر و عثمان گذاشت؟ 

 
ادامه نوشته

آیا این حدیث صحیح است ؟  امام صادق در پاسخ زنی که پرسید: آیا ابوبکر و عمر را دوست بدارم؟ فرمود: ‌آنه

در مورد اون حدیثی که گفته بودید " کمیسر" ؛ با ذکر یک نمونه از همون احادیثی که شما مانند کعب الاحبار به تحریفش می پردازید

حدیث مطرح شده از جانب شما و اصل و حقیقت ان در ادامه مطلب...

 

ادامه نوشته